شهادت پیامبر توسط عایشه

ساخت وبلاگ


ماجرای خیبر،و گوشت مسموم،

اول اینکه اونچه که رواج داره بین کسانی که میگن پیامبر شهید شده .اینه که پیامبر تو جنگ خیبر غذای مسموم خورده.و یک زن یهود اون غذارو بهش داده 

اصلی ترین دلیل که رد میکنه این ادعا رو اینه که اون جریان مال سال 8هجری بوده و شهادت پیامبرسال 11هجری بود.


در اون موقع یک زن که خانوادش توجنگ کشته شدند،اومدو گفت من میخام بخاطر سلامتی و پیروزی پیامبر گوسفند نذر کنم..و بعداز پیروزی پیامبر اومد دست گوسفند کباب کرد و با سم بسیار قوی مسموم کرد..و غذا رو اورد که پیامبرو یارانش بخورن.وقتی پیامبر و اصحابش مشغول خوردن شدن ،پیامبر اولین لقمه رو خاست بخوره به همه گفت نخورید که مسمومه.

تو روایات هست که میگن جبرییل پیامبرو با خبر کرد.و روایات دیگه هست که میگه اون قسمت از گوسفندخودش به سخن در اومد..و گفت نخورید که مسموم است.و اما یکی از یاران پیامبر مشغول خوردن شده بود وخیلی خورده بود و همون لحظه مرد.

پس اگر اون سم پیامبرو مسموم کرده بود چطور سه چار سال بعد اثرکرده،در حالی که یکی از یارانش همون لحظه فوت شد..

پیامبر ازون زنه پرسید چرا اینکارو کردی و اون گفت چون خانوادمو کشته بودی خاستم انتقام بگیرم.ولی باخودم گفتم اگر پیامبره و از طرف خدا باشه،،،بهش الهام باید بشه، قطعا متوجه میشه که غذا مسمومه..

والان فهمیدم که تو پیامبرخدایی و منم ایمان اوردم

میگن پیامبر اون زنو ازاد کرد و مجازاتش نکرد.پس کلا رد میشه این نظریه مسمومیت غذایی تو چهارسال پیش.

پیش گویی پیامبر ازشهادتش

سال قبل شهادت پیامبر اخرین حجو رفت. و گفت این حج الوداع هست.به نوعی به همه حالی کرد که حج اخریش هست و اونجا جانشین تعین کرد.

و بعد به نزدیکانش،گفته بودکه من به سم کشته میشم..

به علی گفت تو با شمشیر شهیدمیشی،حسن هم مثل من با سم شهید میشه.

پس تا اینجا همه چیو متوجه بود و گفته بودکه چی میشه.

نازل شدن سوره تحریم و اصل ماجرا

قبل شهادت..پیامبر به یکی از زنانش به نام حفصه میگه یک رازی بهت میگم ولی به کسی نگی..

و اون زن هم قسم خورد که به کسی نگه

پیامبر بهش گفت به زودی من از دنیا میرم.امابعدمن خلافتو ابوبکرمیگیره.وبعدش هم پدرت،عمر خطاب میشه خلیفه..

و اون زن این رازو به عایشه زن دیگره پیامبرمیگه.

عایشه سریعا ماجرا رو به پدرش میگه.

ابوبکرهم خوشحال میشه و به عمرمیگه پیامبرچی گفته.

بعدهمین چهارنفر نقشه قتل پیامبرو ازهمون موقع میکشن و منتظرمیشن تا روزی این نقشه رو عملی کنن.

در این زمان سوره تحریم نازل میشه.

برخلاف اینکه توقران نوشته زنان پیامبرپاک هستن و مادرمومنین هستن و طبق همین دو ایه اهل سنت ،همه میگن عایشه هم پاک بوده ،اما همین سوره بد کاره بودن دو تا از زنان پیامبرو میگه..البته منظور از پاک بودن زنان  پیامبراشخاصی مثل خدیجه بود.نه که همه و

هنگام نزول سوره تحریم،جبرییل به پبامبر گفت که همسرش رازشو برملا کردع،و گفت که نقشه قتل تورو کشیدن،

توسوره تحریم امده رازی که پیامبر به زنش گفت ،اون رفت به زن دیگرگفت .واون دو نفر رازو برملا کردن ،پیامبرخیلی ناراحت شد از دست اون زنان،و خدا ادامه ایات میگه بایدتوبه کنن ،مگرنه زنانی بهتر و پاک ترازونا رو به عقد پیامبر درمیاریم.(پس دقت کنید خدامیگه بهترازونا،یعنی اونا خوب نیستن ،یعنی پاک نیستن،،و پاک تر ازونا خیلیا هستن)

این اثبات پاک نبودن اون زنها

اون دو تا زن حتی توبه هم نکردن،و پیامبر خیلی ازشون دلخوربودحتی میگن پیامبر طلاقشون داده.

جریان لشکراسامه بن زید،و مریض شدن پیامبر

پیامبر بیمارشد،حالش خیلی بد شد،

تو این زمان بود که نقشه قتل به سر،اون ملعون ها زد و قرار شد عملی کنن.

پیامبر به همه بزرگان دستور داد لشکر وسپاه رو به فرماندهی اسامه حرکت بدن ،و برای جنگ با رومیان اماده بشن.

و گفت هرکسی قبول نکنه،،لعنت خدا و ما تا همیشه براو خاهد بود.

لشکر اماده شد.اما بزرگان در ظاهرگفتن ما نمیتونیم بریم درحالی که فرمانده مارو یک بچه قرار دادی.

چون اسامه 19سالش بود و همه مسخرش میکردند.وقتی پیامبر شنید با حال بدی که داشت مردم و سپاه جمع کرد و رفت صحبت کردگفت اسامه مثل زیدپدرش تواناست،

وگفت خدا لعن کند هر کسی که تخلف کند.

عمر و ابوبکر .عثمان ،اصلی ترین گزینه ها بودندکه خیلی باصراحت گفتن نمیریم.

پیامبر هم اونا رو لعنت کرد،

دلیل اصلی نرفتن اون چند نفر این بود،که فهمیده بودند پیامبرگفته حج اخره منه.و مارو داره میفرسته چندین فرسخ دور تر،،پس اگر فوت کنه حتما علی رو میزارن جانشین،،

پس نرفتن تا خودشون سریعا پیامبرو به قتل برسونن.و خودشون خلیفه بشن.

بیماری پیامبر و توهین عمربه پیامبر

پیامبر بیمار شد،و گفت کاغذ و دوات بیارن تا بنویسم که بعد من علی جانشین باشه،تا گمراه نشید،که میگن عمر گفته این مرد حالش خوب نیست هزیون میگه.

منبع ،طبقات ابن سعد جلد 2صفه242

صحیح بخاری جلد 4صفه9

سم دادن به پیامبرتوسط عایشه و حفصه

درهمون حالی که پیامبر بیماربود،چند روزی حالش بد شد،ولی به زودی خوب میشد،اما زمانی که درحالت کسالت بود اون چار نفر نقشه شونو میخاستن انجام بدن.و عایشه وحفصه مسئول این کار بودند. اومدنو خاستن سم قوی رو به پیامبربدن ،بهش گفتن این دارویه خوبیه،اما پیامبر در حالی که حالش بد بود،سر باز میزد،اشاره میکردنه،،،نه،نمیخورد.

اما اونا دستای پیامبرو گرفتن و ریختن تودهن پیامبر،

هرچقد پیامبرسعی کرد نخوره،ولی ازگوشه لبش ریختن سمو داخل دهان پیامبر،

چندساعت بعدپیامبر یکم به خودش اومد و گفت چرا اونو بمن خوراندین،

مگه نگفتم بمن ندید.

عایشع گفت دارو بوده و چون از دارو همه بدشون میاد توهم امتناع میکردی.

همه مردم خبر دار شدن که عایشه و اون زنه به پیامبرچیزی دادن.

ولی میگفت دارو برای درمانش بوده،(در کتاب صحیح بخاری و صحیح مسلم نقل شده که عایشه گفته به زور به پیامبردارو خوراندم،اما پیامبر سرباز میزد)پس مشخص شد که به پیامبر چیزی خوراندن،هرچندعایشه خاست بگه دارو بوده،ولی با فوت پیامبرهمه فهمیدن که سم بوده)

پیامبرگفت پس شما زنان بیایید ازین چیزی که بمن دادید بخورید،ولی اون دو تا زن نخوردن،و معلوم شد که سم بوده،

و در نهایت پیامبر در 28صفر،در اثر سم شهیدشد،و از دنیا رفت و اون زن خائن کارخودشو کرد و پدرش شد خلیفه.

روایات به همراه منابع،درمورد قتل پیامبر

در خیلی ازکتاب ها و روایات هست که پیامبرشهید شده،مثل کفایه الاثر،صفه 162

بحارالانوارجلد1صفه45

نقل شدع پیامبرگفته هیچ یک از اهل بیت ومعصومین نیستن مگراینکه مسموم میشن یا مقتول(کشتن)

از امام صادق سوال کردن پیامبرکشته شد؟یا رحلت کرد؟

امام فرمود ان دو نفر او را مسموم کردن.

خوب منظور از ان دو نفرکیه؟ همون دو تا زن ملعون عایشه و حفصه.

تفسیرالعیاشی جلد یک صفع200

بحارالانوار جلد22صفع516

در کتب اهل سنت امده رسول خدا و ابوبکر و حسن با سم کشته شدند،

المستدرک علی الصحیحین جلد3صفه61

در رابطه با قاتل در کتب اهل سنت امده که عایشه گفته بزور به او دارو خوراندم.ولی او امتناع میکرد و بعدگفت همه بخورندولی مانخوردیم.

بخاری جلد4صفه1618

صحیح مسلم جلد4صفه1733

دیگع نظر هردو گروه گفتم،چه سنی چه شیعه.


درد دل مادر داغ دیده...
ما را در سایت درد دل مادر داغ دیده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1hamid-saravanif بازدید : 307 تاريخ : چهارشنبه 8 دی 1395 ساعت: 17:25